۱۳۸۸ خرداد ۱۰, یکشنبه

ازدواج


خیلی وقته ماشین عروس نمی بینم , شما می بینید؟ درعرض سه ماه گذشته چندتا دیدین ؟ برای چی گفتم ؟ هه , بخاطر اینکه این نوع ماشینها یه حال و هوای دیگه ای داره , این ماشینها یعنی وصا ل , یعنی پایان هجر , یعنی ورود به یک دنیا ی دیگه , یعنی اتحا د , یعنی همبستگی و همسری , بله , هم + سری , خیلی قشنگه , راستی چرا وقتی که پای ورقه ء حکم قاضی مینویسیم { اعتراضی ندارم } و از کریدور دادسرا که به سوی محضر برای بار دوم , منتهی این بار نه برای وصل که برای هجر میخوان برن و بعد از پایان خطبهء طلاق و پایین آمدن از پله های محضر , اون لحظه چرا شهر خاموشه ؟ چرا سکوت همه جا رو فرا گرفته ؟ راستی کجا هستند اون هل هله گویان ؟ اون آخرین نگاهمون به هم دیگه , شاید دست بدیم شاید ندیم , شاید با تکون دادن سر بگیم : خداحافظ , خدانگهدارت , به خدا سپردمت تورو ع .............ز.................ی.....................ز..................................م ,  
شاید هم سری تکون ندیم , شاید بچه و بچه هایی هم این میون باشند , زیر هفت سا ل با مادر , بالای هفت سا ل با پدر , بودنشان با یکی در غیاب دیگری , دیگه وقتی خونه برمیگردیم چراغی روشن نیست , شاید هست ولی اون دیگه نیست , دیگه وقتی منتظرشیم تا بیآد به خونه عصرمون شب میشه و دیگه اون هرگز برنمیگرده , میتونیم به جاش بچه مونو بغل کنیم , شاید چون نصفش از اونه بتونه تسلی باشه , ولی نه نمیشه , شاید مادر و بغل کنیم و سرمونو مثل دوران کودکی بزاریم روی زانوش و یه هق هق ِ خوشگل از قطرات پاک و زلا ل واقعیتهای کتمان کردمون رو بریزیم رو دامنش , شاید هیچکس نباشه , اونوقت چیکار کنم , شایدهم باشه ولی حتی نمیخوام که یاد اون باشه , ولی دلم واسه یه یاد , یه هم روح , یه ......., تنگ باشه , اونوقت چی ؟ اگه تنها باشم ,,,, چیکار کنم ؟ آره یه ازدواج دیگه , نه , نه , نمی خوام , تکرار این تراژدی تلخ رو دیگه نمیخوام تجربه کنم , پس چی ؟ آره خیلی خوبه , آره آره , دوست میگیرم واسه خودم , صبرمیکنم , تا یکی که بتونه منو درک کنه , آره اینبار همه فکرهامو میکنم و ...., اگه اونهم مثل ِ ....., وای خدا چیکار کنم , میتونم یه سری سرگرمی های تازه درست کنم , سرگرمی؟ نه , راستی , بله میتونم برگردم به دوران قبل از ازدواج به اون مرحله ای که هنوز ازدواج نکرده بودم , آره , من میتونم برگردم به اون روزهایی که هنوز ازدواج نکردم , اوه , خیلی خوب شد که تونستم راه حل اساسی رو پیدا کنم , کافیه چشمامو ببندم و یه تمرکز جدی رو این برگشت داشته باشم وقتی چشمامو باز میکنم خودمو روی تخت دوران مجردی خواهم دید , آره چه راه حل خوبیه , پس شروع میکنم ....,,,,,,>>>>,,,,,,, >........,ش ....هر<<<<<ز,,,,,,..<<<<ا.........د...  <<<<<<شهر>>>>>زا>>>>د,,,,,,شهرز>>>>اد.>>>>شهرزاد, شهرزاد, دخترم ؟,,,, 
شهرزاد دخترم پاشو لنگه ظهرشد , صدبار گفتم شبا زود بخواب >>>>><<<<<<<<<< , برگشتم , وای خیلی خوشحالم , :::: مامان پا شدم , خیله خوب , ......../  این چی بود؟ کابوس بود؟ آره , کابوسی وحشتناک از یک اقدام برای یک خواست نابهنگام , خواستی که یا با دلدادگی شروع شد یا با رسوم گذشته, یا انتخابی یا انتصابی , کابوسی که برای فعل و فاعل دردناک خواهد بود , معمولا" ازدواجهای دوم به لحاظ تجربی بهتراز اولی محسوب میشه , در آغازین اولی زبان شیوای سخن بر محور عشق است و دوستی و مهر به عنوان مثال میپرسیم , از چه رنگی خوشت میآد؟از چه خواننده و هنرپیشه و مد و آرایش وو  ولی در ازدواج دوم پرسشها تخصصی تره مثل : تو گرمایی هستی یا سرمایی موقع خواب ؟ فکر کنیم زنی گرمایی هست و مردی سرمایی زمستون هست و هوای سرد یکی میخواد بخاری خاموش باشه و بلکه لای پنجره باز دیگری میخواد بخاری روشن باشه و لحاف رو سر, این جزو پرسشهایی است که هرکسی تجربه کنه میپرسه , شاید بعضی ها بگن , این دیگه چه سوالیه , ولی بی خبر ازاینکه همین عدم تفاهم میتونه چاشنی یک انفجار باشه , میگی نه , امتحانش , مجانیه ولی پایانش برات خیلی گرون از آب در می آد .  ازدواج , باعث خوشحالی همه و بالاخص زوجین هست , و هل هله های شب عروسی همیشه به یاد ماندنی , ولی ادامه ء ازدواج خیلی سخته , و کار هرکس نیست , زوجین باید از دنیای مجردی خویش خداحافظی کنند , باید برای یکی شدن در حقیقت عمل در افکارخویش در گفتار خویش باهم باشند , همسری نیاز به ایثار داره , خودخواهی و خود محوری از عشق و دوستداری کم کم خواهد کاست و نفاق و دو محوری و عدم درک متقابل بانی و باعث جدایی بیشتر زوجین از یکدیگر خواهد بود , هیچکس برای طلاق ازدواج نمیکنه , این اعمال و گفتار و پندارهای غلط ماست که ما رو به جدایی میکشونه , سبک انگاشتن بار مسولیت چنین کار بزرگی جفا در حکم خویش و احیانا" فرزند خویش میباشد , فرزندانی که باید یک عمر چوب اشتباهات ما رو بخورند و درجامعه به یک فرد تنها و بدور از پناهگاه امنی چون خانواده تبدیل بشن , فرزند دوست دارد به سمتی نگرد مادرش را بیند و به سمتی دیگر بنگرد پدرش را بیند , و هردو را با لبخند مسرت بیند و شکوه و عظمت زندگی سعادتمند را از والدین خویش الهام گیرد , دوستان دردمند و احیانا" منفی چه ارمغانی برایش خواهند داشت , جامعهء بی بند وبار چه تربیت و آموزشی برایش خواهدداشت , ازدواج معنی تکامل برای انسانهاست , اگر براستی نقش خویش را در این صحنهء بازی بخوبی اجرا کنند , که اگر بخوبی نباشد بازی را خواهند باخت , باید با صداقت با همسر خویش روبروگشت , دروغ عاملی بسیار ویروس دار در زندگی مشترک میباشد, صداقت همسر میتواند شریک زندگیش را اگر مادی گراست به معنویت راهنمایی کند اگر اهل زندگی نبود و هیچ از اشتراک نمیدانست به سوی گزینه های بهینهء اشتراک دعوت کند , اگر دوستی وعشق واقعی درمیان باشد ابله ترین همسر تبدیل به سمبل انسانی نوین و فدایی زوج خواهد گشت , اگر زبان نیش و رفتار خشن و تهمت و شک و دست بزن و قهر و اخم وبستر جداگانه و دوری را از میان زندگی مشترک زوجین برداریم و به جایش گذشت و گذشت و گذشت و ایثار و فداکاری و مهر و صدق و راستگویی و صمیمیت و صفا و بالاخص یک روش بسیار مهم را بکار بندیم یک زندگی ایده آل خواهیم داشت آنهم : خلوت سخن میباشد , همسران متاسفانه این معقولهء خلوت سخن را هیچ اجرا نمیکنند , مادر دوستی داشتند به نام محبوبه خانم همسرشان سالها پیش فوت کردند الان با بچه هایشان در سوئد هستند , زمانی که اینجابودند حدودا" تا 10سال پیش این زوجین باتوجه به اینکه سن و سالی ازشون گذشته بود ولی شوهر مرحومشان هر سال در سالروز ازدواجشان اتومبیلشان را در حیاط منزلشان می شستند و برق می انداختند و روبانهای سفید می چسباندند و تا اینکه شب میشد و چند اتومبیل دیگر از فامیل و دوستان هم با خانواده لباس عروس و داماد می پوشیدند و راهی خیابان می شدند و شادی میکردند بچه هاشون هم بودند و نوه هاشون , نگه داشتن و تقویت احساس نیک نسبت به همسر برای هرشخص کارستانی بزرگ و مهم میباشد.  روزی با دوستان تصمیم گرفتیم بریم منزل یکی از اساتیدمان که خیلی مسن بودند , زن و شوهر باچهرهء چروکشان حاکی از سالها زحمت و بار زندگی رو نشون می داد , نشسته بودیم و هردو همسردرکنار هم و برروی مبل تک نفره استاد برای کاری بلند شدند و بعداز چندلحظه ای بازگشتند تا نشستند دست شان برروی دست همسرخویش قرار گرفت یک لحظه انگاری دست هردو را برقی گرفته باشد هردو نگاهی به یگدیگر کردند و سپس دستان یکدیگر را درهم حلقه ساختند و ما همه غرق در این صحنه بودیم خدایا این زوجین بعداز سالهازندگی مشترک هنوز چنین احساسی دارند انگاری جلسهء نخست عشق است , چنین احساسی را من تنها در پدر و مادرم تا آن لحظه سراغ داشتم , یکی از بچه ها پروین جان پرسید استاد ببخشید چقدر همسرتون رو دوست دارید ,تا استاد خواست سخن بازکند , همسرشان پاسخ دادند بحث ما سالهاست همینه , هرروز ما مسابقه داریم برای اثبات آن , یه روز ایشون برنده میشن , یه روز من , استاد درادامه سخن همسرشان درحالی که به چشمان همسرش زوم کرده بود فرمودند : من نمی دونم که اون روز چطور بایستی ازش جدا بشم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اشک در چشمان هردو غوطه میزد , همچنان در چشمان یکدیگر نگاه میکردند , سکوتی عجیب برمحفل حاکم شد , دستان یکدیگر را بیشتر فشردند , ما همگی تحت تاثیر قرار گرفتیم , تااینکه یکی از دوستانم شیدا جان یک دفعه با صدای گریه سکوت را شکست همه به طرف صدا برگشتیم و استاد وهمسرش گفتند : چی شده دخترم , شیدا کنترلش را کمی ازدست داده بود , بلند شد و معذرت خواهی کرد و بسوی حیاط رفت , یک حوض قشنگ بود به طرفش رفت, یکی از بچه ها دنبالش رفت و همسراستاد روبه ما کرد وبا حالت نگرانی پرسید , بچه ها ؟ من پاسخ دادم : شیدا جان 5سال پیش مادر و 2سال پیش پدرش رو از دست داده , آخه اونها هم شدیدا" عاشق همدیگه بودند , این صحنهء بسیار زیبا و پاک شاید یاد اونها رو براش زنده کرده باشه ,,,, به هرحال این خاطره رو براتون تعریف کردم و خدا شاهده وقتی داشتم مینوشم نتونستم جلوی خودم و نگه دارم , حیف , حیف که مردم قدر خودشون و رفیق و دوستدار و درنهایت همسرشون رو نمی دونند , چقدر قشنگ گفت که : 10 روزهء عمر این همه افسانه ندارد , اول این وصالها خیلی قشنگ شروع میشه و در ادامه کم کم و درنهایت همه چیز تمام میشه , اگر ادامه هم داشته باشه بازهم همه چیز تمام شده , زندگی های به خاطر فرزند ادامه داده ها , اونها هم همه چیزشون رو ازدست دادند , آدم وقتی ازدواج میکنه شاید رفتارهای جنسی مهمترین اصول اولیه باشه ولی کم کم می بینه و کمالا" حس میکنه که این نوع رفتارهای جنسی انگاری یک مبل در کنار دیوار یک اتاق بزرگ محسوب میشه , لازم و ضروریه ولی اصول نیست , اصول مهر و مهربانی و نیکی و منش و احترام و منزلت و در حقیقت زبان و عمل دوست داشتن همسر خویش هست و بس , ما هنوز اینو یاد نگرفتیم .  کسانی هستند که ادعا میکنند من از همسرم راضی هستم , نگو این رضایت از این سببِ که همسرش همیشه کوتاه میآد , نه اینکه درک متقابل هست , بلکه یکی کوتاه میآد و تفاهم هستش والا قا ئدهء صفا و مهر اجرا نمیشه .  جوانان ما بایستی خودشون با اصول این شراکت آشنا بشن , این تلفنهای شبانه تا صبح خروس خوان , و این کافی شاپها و این مهمونیها و این دیدارهای بیرونی و این کادوها وماشین سواریها و این چت و عکس و اس ام اس ها و این نامه ها و این فدات و این بوسه ها و... همه اینها بله میتونه یک آغاز باشه ولی تکمیل نیست ولی ابزار اصلی یک اشتراک نیست , البته با اونایی که این کارها رو انجام میدن فقط بخاطر فریب و دوستی چند روزه تا اینکه به مطلبی برسند و اصلا" تو فکر ازدواج نیستند و یا کلاه سر طرف میزارن که میگیرمت یا خیر کلاهی نیست و توافق طرفین حاصله , من روی سخنی با چنین افرادی ندارم , اونا تکلیفشون مشخصه , اونها کسایی هستند که غیرتمند مادر و خواهر و دختر و زن و ناموس خویشند و بی غیرت ناموس جامعه ,  مرا با این قشر بوالهوس و تفکرالشهوت سخنی و کاری نیست .  سخن از آدمیتی در شان و مقام آدمیت هست , اگر بخواهیم متنی در باب حیوانات بنویسیم حتما" به این قشر اشا ره خواهم نمود , معذرت میخوام چون وجه تشابه نزدیکی باهم دارند بخور و سکس و بخواب , همین و بس .  از هیچ قائدهء مذهبی هم طرفداری نمیکنم , دارم از منظره شخصیت انسانی و ذات مقدس پاکی که مختصص خدای پاکمان میباشد سخن میگویم , یا ناموس اجتماع ناموس خودم هست یا اینکه ناموس اجتماع و ناموس خودم از آنِ ِ من نیست , تکلیف بایدمشخص بشه , زن یا مردی که انقدر ضعیف باشه که نتونه بر احساسات جنسی خویش غالب بشه باید در استواری آن شخص شک کرد باید در شخصیت انسانی آن شخص شک و تردید نمود .  زندگی مشترک با وصلی به نام ازدواج و دلهایی سوخته و آرزوی وصا ل و لبهای تشنه در بوسهء همسر خویش با قلبی مالا مال از فدا و نثار آغاز میشود , و ادامهء آن اگر رمز و کلید درهای بستهء زندگی را به همراه داشته باشیم ادامه اش بسیار آسان ولی اگر نداشته باشیم درها بسته و بالاخره چند وقتی میتوان در همان اتاق اولیهء زندگی بسرنمود , بعداز مدتی آن درب اول را باز نموده و هرکدام به راه خویش خوایم رفت .  یادتون باشه دربحث رفاقت نمونه ای از حضور مردی گفتم که رفاقت دوستانهء خویش را توانسته بود با ازدواج دوست دخترش که من خویش 2 نفرشان را شاهد بودم به اثبات برساند , عرض کردم این مرد الان جزو دوستان من در همین پیج 360هستش , ایشون همدورهء تحصیلی برادر دوستم هستند , یعنی لطفا" شک نکنید که همچنین آدمایی هم مگه پیدا میشن ؟ آره پیدا میشن , این یکی هم از نوع اصلشه , چون خودم تو بطن ماجراهاش بودم , وقتی ازش پرسیدم چرا اینکار و اونهم تو2ماجرای عشق انجام دادی , پاسخ داد : موقعیت مالی من اجازه نمیداد , و وضعیت بسیار نامسابان اقتصادیم منو قانع کرد که چنین کاری رو انجام ندم بهتره , ولی بخاطره اینکه هردوی اون دختر خانمها ( البته با تفاوت زمانی 2 سال از یکدیگر) تمامی خواستگارانشان را بخاطرم رد میکردند و خانواده از چشم من می دیدند , من در یک اقدام حساب شده مسبب الاسباب خوشبختی و رضایتمندی خانواده آنها شدم , گفتم خودشون چی گفتند , گفت : یکی شون نه ولی یکی شون بعد از ازدواج زنگ زد و گفت : خیلی نامردی . مادرم دوستی دیگر داشت به نام فریده خانم ایشون متنفراز خوروپوف افراد بودند بالاخص موقع خوابشان , با همسرشان سر این قضیه اختلافی پیش میآد دامن عدم تفاهمات به مسائل دیگری هم میکشه و بالاخره از هم جدا میشن , بعد مدتی ازدواج دومی انجام میدن , یه روزی دریک مهمانی خانمها سوالی از ایشون می پرسن مبنی براینکه : خوب فریده جان مبارکت باشه , حتما" همسر جدیدت خوروپوف نمیکنه , ایشون پاسخ دادند: راستشو بخواین , چرا, میکنه! همه با تعجب چون میدونستند چقدر ایشون حساسیت نسبت به این موضوع دارن و باعث و بانی شروع اختلافاتشون شده بود گفتند: خوب حالا چی میشه؟ ایشون گفتند: هیچی قرارنیست طوری بشه , من یک شب الان بدون صدای ناز ! خوروپوف اون نمی تونم بخوابم , باورمیکنین هرشب باید سرمو بزارم روی سینعش و صدای خوروپوفش برام مثل لالایی میمونه !!!؟؟؟ چرا؟ بخاطره اینکه , وجدان داره , رئوف و پاک و مهربونه , میفهمه منو, خودش درد کشیده هستش ,لطف و صمیمیت و راستگویی داره , و تمامی اینها باعث شده که منه متنفره از خوروپوف الان بشم عاشق خوروپوف . همچین رفاقتهای سالمی تو دوران قبل از ازدواج میتونه نگرشهای رفاقتی و دوستی ماهارو روشنتر بسازه , میتونه راه آیندمون رو هموارتر کنه , حالا فکر کنید که رفاقتها خالص و مخلص باشه یکی همچین کاری میتونه درحق دوستش انجام بده , دیگری از دام فحشا نجاتش بده , دیگری یک شغل براش دست و پا کنه , دیگری درمان و بهبودی دوستش رو مهیا کنه , دیگری با سخنان گرم و صمیمی و امیدبخشش یک ناامید رو دوباره به زندگی برگردونه , دیگری برای قبولی دوستش در تحصیلاتش کمکش کنه , ودیگری ودیگری و هرکسی در توان رو به اخلاص پیوند بده , انوقت میدونید این جامعه چی میشه , یه بهشت , یه الگو واسه دنیا , انوقت این افراد به مرحله ازدواج برسند , این نوع طرز تفکرات بیان اشتراک زندگی داشته باشند , بابا مرغ و خروس هم میتونن وصلت کنن , و کارشون هم خوردن و رفتار جنسی و خوابیدن و قدقد و قوقولی قو و تخم گذاری و اعلام بانگ سحرگاهیه , ماکه خیلی فرق میکنیم با اونها , ولی خودمونیم یه چیزی میگم بین خودمون باشه , خوب ؟ باز این مرغ و خروسها به یه دردی میخورن , بعضی از این انسانها به هیچ دردی نمیخورن , از زندگی فقط خوردن و رفتارجنسی و خوابیدن رو بلدند و همین و بس .  ازدواج گامی زیبا و پاک برای آغازی حیاتی است , همسران یک روح هستند در قالب دو کالبد , فرزندان حاصل این وصلت پاک و غنی و پرمحتوا هستند و مردان و زنان آینده , همین ازدواج صحیح و بالنده همراه با غنای فرهنگی و انسانی خویش باعث جلوگیری از بسیار مفاسد و ناهنجاریهای اجتماعی است , اگر بدانیم و بفهمیم و عمل کنیم , واگر ندانیم و نفهیم , اعمالمان همینی هست که الانه شاهدش هستیم , اجتماع ما اگر خراب است سرمنشاء آن از خانواده های خراب ناشی میشود , اجتماع اگر سالم باشد سرمنشاء نیز حتما" سالم میباشد , قوانین اجرایی برای حاکمان عاملی بازدارنده نیست , مدیران اجرایی متاسفانه حال و نای ریشه یابی ندارند , حوصله ندارند و علاقه به اینکه فرهنگ سازی کنند رو ندارند , چرا شعار خیلی داریم پوستر و تبلیغات و نمایشگاههای کتاب و سریالهای فقط شعار .  غنای انسانی معقوله ای فرای این حرفهاست , استفاده از ابزاری به نام الهام از دستورات شرعی ویا قانونی فقط میتونه حکم فهرست و عناوین یک کتاب باشه , درحالی که ما باید با دست و اندیشهء خودمون صفحات مختص اون عناوین رو بدرستی بنویسیم و به آن عمل کنیم



رفاقت


درقسمت اول در ارتباط با نگرشهای موجود در کشورمان نسبت به رفتارهای جنسی یا همان سکس مطالبی داشتیم و دوستان نظرات مختلفی مرقوم فرمودند در قسمت دوم درارتباط با فاجعه فحشا در ایران مطالب و نظراتی داشتیم .  
 اکنون درقسمت سوم در خصوص رفاقت و به امید خدا در قسمت چهارم و پایانی مبحث سخن به ازدواج خواهد انجامید.  
 رفیق و رفاقت و وفاق و وفا و وفاداری و وفق مراد همه یکی است , مراد از رفاقت تمامییت اینهاست و کم و کاستش رفاقت نیست , رفیق از دوست بالاتر است , رفیق اگر راستش پیدا شود لنگه نخواهد داشت , که دراین وادی ما انقدر نارفیق دیده ایم چه مردش و چه زن , دیگر امیدمان رو به زوال گذاشته است .  
 رفیقان نوع به نوعند , یکی رفیقش مادر و دیگری پدر , یکی برادر و دیگری خواهر , یکی همسر و دیگری فرزند , یکی غریبه ای مذکر و دیگری غریبه ای مونث , یکی شرب خمر و دیگری افیون , یکی کتاب و دیگری مسلک , یکی خدا و دیگری ابلیس , می بینیم که رفیق متعدداست و رفاقت دراین تعدد متفاوت با دیگری , ولی ماها اکثرا" در لغتنامه اجتماعی خویش رفیق را همان غریبه از نوع جنسییتهای دوگونه می پنداریم , البته یک اصطلاح ملموس دیگری نیز هست که مردانی برای خطاب برخانمی دیگرنام گذاری کردند با نام رفیقه .  
 رفاقت دراصل بر پایه های جان نثارانه و وفاداری تا حد مرگ و عدم خیانت و وفاق از هر نوع و شکل و عهد و پیمانی غیر گسستنی شامل می شود,رفاقت درحال حاضر درمیان مردان برای مردان و زنان برای زنان ومابین مردان و زنان حاکم است .  
 رفاقت از نوع مردان برای مردان درحال حاضر در چارچوب قوانین مالی چرخش میکند , دیگر هیچ مردی سیبیل خویش را گرو نمی گذارد که هیچ تازه از ته نیز می تراشند, (فردا نگید شهرزاد طرفدار سیبیل هستش ,دارم بیوگرافی رفاقت مینویسم مرد باسیبیل و بی سیبیل فرقی نمیکنه ) این قوانین مالی با شکسته شدن عهد مالی یکطرف باعث قطع این رفاقت خواهد شد.  
 رفاقت ازنوع زنان برای زنان نیز درهمان مصداق مردان باضافه چشم هم چشمیها و مدرنیته بودن و های اند های کلاس دور میزنه , این چشم هم چشمی ها هیچ حدود معینی نداره .  
 رفاقت ازنوع مردان و زنان نیز از ملزومات پخت مختلفی برخورداره, میتونیم دراین نوع رفاقت ها چاشنی های : گردش و تفریح , میهمانی ها (اوه ببخشید پارتیها ) داشتم بی کلاس میشدم , کادوها ( از یک فروند ادکلون و عطربگیر برو بالا , جان ؟ تا کجا بریم بالا؟ تا یک دستگاه آپارتمان شاید هم بازهم بالاتر, بستگی به جیب رفیق مرد داره و صد البته دل مرد و سینهء چاک چاکش ) و در ادامه : گریه ها و خنده ها و درد و دلها و صد البته در کنار تمامی این موارد , موردی بسیار حائز اهمیتی به نام س ک س , چه این مرد دل دادهء واقعی باشه چه دل ندادهء واقعی حتما" این مورد آخری لازم الاجراست .  
 این نوع ارتباطات معمولا" اگربدون سرکیسهء شل اجرا بشه بقولی مرغ از قفس خواهد پرید , یعنی پس دراین نوع ارتباطات رفاقت زن برای سرکیسه کردن مرد و تصاحب اموال منقول و غیرمنقول ایشان می باشد , مردان نیز اکثرا" متوجه این امر هستند و میدانند که قصد و نیت ایشان چیست بخاطر این سعی دارند با هزینه ای کم سودی افزون بدست بیارن , البته در این میان هم آقایانی هستند که از روی دل دادگی محض, فقط باید خرج کنند تا معشوقشان هنر عشق ورزی را به ایشان نشان دهد , که دلم برای چنین مردانی می سوزد .  
 تمامی این رفاقتی که توضیح داده شد در اصل رفاقت نیست , اگر نامش رفاقت هست , ولی بنیانش رفاقت نیست , پس رفاقت چیست ؟  
 کهن فهیمی فرمود : با دلیران و قهرمانان و درندگان فراوانی مبارزه کردم ولی هیچکدام به مانند رفیق بد پشت مرا به خاک نمالید .  

 ولی نکته ای دیگر نیز هست , رفیقی که در تنهایی هایمان در سختیهایمان در گرفتاریهایمان , در بدهکاریهایمان , در مرگ عزیزانمان , در گریه هایمان خلاصه هرآنچه نامش غم است در کنارمان باشد و در طلب اخلاص , میتوان گفت فقط پا در عرصهء رفیقان اهل گذاشته است ولی هنوز رفاقتش اصیل نگشته , والا هرآنکس را که گوییم کیک و شیرینی داریم و خنده و میهمانی , اوه پارتی , بله در خوشی و خرمی همه رفیق هستند , در جمع های شبانه و وسط 6و8ها , وسط رنگ باباکرم , وسط مورچه داره همه رفیق هستند , وسط هیاهوهای مستانه و تلنقر جیرینگ گیلاس زنی های خماری شبانه , همه رفیق هستند , در آخر شب صدای دختری که گریه کنان به راه پله رفته وبرروی پله گریان است و پسرکی تا در را باز میکند و همسایهء بالایی به صدای گریه شنوندهء این ماجرای شب میشود و پسرک گیلاس بدست و مست میگوید : چی شده هانی ؟ ( منظورش عسله ها ) چرا اینجا اومدی؟ چرا گریه میکنی ؟ و دخترگریه زار جواب میدهد : خفه شووووو, و پسری دیگر در را باز میکند و او نیز مستانه میگوید : بچه ها چی شده؟ و پسرک اول با فریاد پاسخ میدهد : ف ا ک ی و , س ان آ ف ب....( ببخشید یا بقول ایشون ساری) و باز پسراول خطاب به دخترمیگوید : دِ جواب بده هانی , و بالاخره دختر میگوید که : حالا جواب پدر و مادرم و چی بدم؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!! ......... بله اینهم اسمش رفاقت هست و همه رفیق !  
 معنی اصیل کلمه ای به نام رفیق و رفاقت نیز به مانند خیلی از هویتهای ایرانیان به تاراج برده شده .  

 رفاقت بین مردم درهر جنسیتی باید از اصول مندرج در وجدان انسانی هر فرد نشعت گیرد , ببینیم آیا همان کار را در حق ما اگر انجام دهند نیک است ؟  
 ولی رفاقتی هم میان دختران و پسران و همچنین زنان و مردانی هم در جامعه داریم که بر مبنای اصول اصیل الهام میگیرد البته شاید در هر ده هزار نفر تنها دو جفت را پیدا کنیم خوب هرچند کم هستند ولی خوشبختانه هستند , رفاقتی که ریال و دلار و یورو و غیره ارزشی در این رفاقتها ندارد , خانمی را میشناسم که براثر متارکه در خانه پدری هستند شاغلند , مردی را دوست دارد و میدانم که شدیدا", این مرد نیز متارکه کرده , مرد در حسرت یک زندگی دوباره هست و بدنبال جفت واقعی , میدانم که هردو فقط و فقط ارتباط تلفنی دارند , مرد وضعیت مالی بسیار بسیار بدی دارد , این مرد سرپرست پدر و مادر بسیار مسن و بیمار خویش نیز هست , با بدبختی تمام لقمه نانی پیدا میکند و به خانه و میان پدر و مادر خویش میآورد , این خانم انقدر این مرد و اعمال و عقایدش را می پسندد که حاضر است هر نوع کمکی به ایشان بنماید , یادم هست که مرد میخواست وام قرض الحسنه ضروری از بانکی بگیرد گفتند باید کارمند رسمی برای ضمانت بیاوری , او نداشت زن فهمید و اینکاررا انجام داد وحتی گفت اگر خواستی اقساطش را من پرداخت میکنم , البته مرد کسی نبود که قبول کند , این را گفتم چون هم مستند بود و هم به نظر من یک رفاقت سالم , جالبه که تواین رفاقت سکس هیچ جایی ندارد .  
 این مرد تابحال چندین رابطهء عاشقانه داشته است ولی به دلایلی که خارج از حوصله این بحث است هیچکدام قسمت ایشان نشده است روابطی که میتوان گفت کمتر مردی را سراغ داریم که تااین حد مردانگی رفاقت را به اثبات برساند او تابحال چند نفر از همین رفیقان خویش را علی رغم میل درونی هم خویش و هم آنها که سعی در ازدواج با ایشان داشتند و خواستگارهایشان را جواب رد می دادند و والدینشان را بدین سبب مورد آزار و چون از چشم این مرد قصه ما میدیدند این مرد تمام عیار با دست خویش آنها را به میان حجلهء عروس فرستاده است , شاید در فیلمها چنین صحنه هایی دیده ایم ولی به جان خود و به جان عزیزترین کسانم با کمال صداقت مینویسم , بله علی رغم میل باطنی ولی برای خوشبختی رفیق خویش , قانون رفاقت و پاکی را اجرا کرده است ,زیرا در رفاقت ملاک براین نیست که خودخواهانه رفیق را و خوشبختی رفیق را تنها در انحصار خودخواهانه ء خویش پنداریم , جالب است که بدانید او درمیان دوستان 360 من هست .از چنین رفیقان واقعی میشه تولد عشق واقعی رو دید, عشق واقعی که اونهم به تاراج رفته و جاش فیلمهای پورنو اومده .  
 دراین 360 نیز همه همدیگر را دوست و رفیق و حوزهء آنرا رفاقت خطاب میکنند , حال رفیق و نارفیق کیست و رفاقت چیست , هرکس باید خویش قضاوت نماید , رفاقتهای صحیح و سالم و درونگرا و پرمحتوا میان مردان و زنان و دختران و پسران میتواند به هم زوجی بیانجامد , حتی اگر هم نیانجامید میتواند تا ابد بر پایه های رفاقت واقعی استوار بماند .
رفاقتی که سکس درآن کم رنگترین بخش مجموعه به حساب می آید,آیا این رفتارهای جنسی تمامییت حوزهء گستردهء رفاقت و بالاخص مابین همسران را پوشش میدهد؟ رفاقتی در آن ملاکی به نام سکس نباشد آیا بی کلاس هست ؟ نه اینکه دیگرنباشد, بلکه ارتباط روحی روانی پایه های اصلی هرنوع پیمانی است , وقتی رفاقت به یک حد اعلائی رسید و ایثارگرانه توفیق درجهء رفاقت را هردو طرف بدست آوردند , هیچ میدانید که تنها یک بوسهء بسیار ساده , از تمامی دنیا بهایی افزونترخواهدداشت , بوسه ای که جسم در آن وسیله ای بسیار ناچیزاست , این روح هردو هستند که بوسه را با طعم بهشتی نثار یار و رفیق می کند , وهیچ ارضائی پایان این ارتباط را رقم نتوان زد , آنان تا عمرباقیست درهمان احساس اول چه بوسهء روز اول چه بوسهء شب آخر.  
 رفاقت میان همسران نیز نوعی از نادرترین رفاقتهای جاریست , همسران ناله دارند از اینکه با یکدیگر نارفیقند , یک قرارداد محضری برای ادامهء همسری, وبدون رفاقت , ثمره ای یا طلاق دارد یا بخاطر بچه زیستن و سوختن و هیچ .  

 به امید خدا در نوبت بعد بحثی در ارتباط با ازدواج خواهیم داشت , با سپاس از همراهیتان , بدرود دوستان



فحشا در ایران




این متن میشه گفت قسمت دوم متن قبلی هست , درمتن قبلی نه درباب نکات عملی سکس , بلکه در رابطه با نوع نگرش
مردم در بارهء کلمهء سکس و تبعات ورود به جرگهء سکس خواستم مطلب بنویسیم , یعنی متاسفانه علی رغم معنی صحیح این کلمه , سکس رو من از هرجهت که نگاه کردم آخرش رسید به فحشا ( البته در ایران و کشورهایی مثل ما ) حالا مگه میخواهیم بگیم که مثلا" سکس در کشور آلمان آیا به صورت صحیح داره اجرا میشه؟ منکه میگم خیر , میشه از هر ملیتی نکته ای رو گلچین کرد , حالا گلچینگر با چه دیالکتیکی میخواد گل بچینه اونش بستگی داره , سکس درایران درمیون نوجوانان وجوانان یعنی خوشی و حال و بقول خودشون حول و زدیم تو رگ شایددرطول یک روز 2,3 ساعت و شاید یک شب و شاید هم گزینه های ویلای شمال و تو شهر اگه باشیم استخر پارتی و سکس پارتی و اکس پارتی و هی پارتی و پارتی و آخرش بازهم چه خصوصی چه عمومی بازهم پارتی .  
درمیون میان سالگان خوب همه چی و همین موضوع پخته تر میشه نگاهی جامع تر و کلی تر نسبت به مسئله دارن تقریبا" بعد 30 سالگی کم کم از 35 سالگی بیشتر و بالاخص از 40سالگی دیگه خیلی بیشتر از بیشتر دارای عقایدی متفاوت نسبت به زمانهء جوانی هستند و احتیاجات روحی باعث میشه کم کم بعد از 30 سالگی هم مردان و هم زنان در فکر دوست دائمی باشند ولی از 30 تا 35 گاها" تا 40 هم تو فکر ازدواج نیستند مگر واگر بنابه شرایط خاصی ولی اگر تا 40 اینکاررو انجام ندادند بعد اون حتما" تو فکرش هستند شاید بگم دربه در تو فکرش هستند.  
مردانی هستند که نوع نگرشی کاملا"بوالهوسانه نسبت به مسئله سکس دارن و باعث و بانی گسترش فحشا در جامعه میشن , مردانی که مادروخواهر وهمسرودخترخویش را ناموس خویش و ناموس دیگران را بازیچهءخویش می دانند.  

براتون با عرض و کمال شرمندگی ولی بالاجبارمتن مسیجی که یک آقا برام فرستاده رو عینا" کپی پست میکنم , کمال شقاوت و عدم بکاری گیری فهم و ادراک انسانی از دیدگاه یک مثلا" مرد برای یک زن بنابه عدم کنترل احساسات جنسی که حاکم بر ذهنیت ایشان شده, باز معذرت مرا پذیرا باشید  

-18 
Hi salam azizam man kasra hastam mamnoon age accept koni, man 36salame daneshjooye doktoraye mohandesi sanaye hastam , 5 salam holand boodam, sexhaye motefavetio tajrobe kardam az 17salegi ba 2dkhtraye khoshgele irani oroopaee roos arab va hata hendi ama arezoom in eke ba ye siyah pooste oroopaee ya emrikaee sex konam be nazaret siyah ha ghavi tar nistan too sex? akhe vaghean man natoonestam kasio peyda konam ke dar toole sex ba man ta akhare khat biyad baziha bade ye bar orgazm baziha 2 bar va 3 bar ....zm dige nemtoonan edame bedan, man hata 2ta...se khoshgelo baham....dam ye hendi ye okraini tanha hamoon hendye boode ke tooneste hameye m..e m.no too ...odesh ja ..de baghiye ro ta t.. ke m...nam hanooz mitooonan ba dast oon ....tamtio ke behesh oon ..oo ...frtaro begiran rasti ...am kheili kheili ham ...ofte jooori ke ba dast ke .....ish angoshtat be ham ....rese dar zemn ba sexphone va sexchat ham mitoonam hesabi ...zat ..onam  
باعرض پوزشی دی
گر  
نه شرمی است و نه حیا, این دیدگاه و نوع ارتباط یک مرد با یک زن هست مردی که اسطوره و لذت زندگی رو تو سکس و فحشا و عیاشی دیده البته مستی هایی مصنوعی که همراه چنین اعمالی با نوشیدنشان و احتمالا" استعمال مواد مخدر ویا قرص های آنچنانی نیز مسببی است برای بسط و گسترش چنین فرهنگی, قبلا", فحشا فقط تو مراکز خاصی بود , الان مراکز پخش شده تو اجتماع اونهم درسطح گسترده حالا دخترهای 12ساله به بالاتر که هنوز رخت عروس رو برتن نکردند ولی دخترهم نیستند بنابه یک اتفاقی که با دوست پسرشون یا پسرخاله , پسرعمو,پسردایی و...افتاده دارن فحوش انجام میدند تو خانه های تیمی فعالیت میکنند, مست میکنند , قرص میندازن بالا , دودی و تزریقی شدند , آرایشهای وحشتناک انجام میدن , صلیب رو سینه و باسنشون خال کوبی میکنن , هرزه هرزه صحبت میکنن , والبته این گوی سبقت بین دختران وپسران برای دزدی محیاست , اینها زنان و مادران و مردان و پدران فردای ایران ما هستند , طلاق آماری بالا داره , کمتر زوجین هستند که موفق باشند , هوییتها فراموش شده زن بیوه غیرمسلح به ناچار رو میکنه به این معقوله هیچ فکر نمیکنند که چطورمیشه تویک جامعه ای که مثلا" اینها جرم محسوب میشه براحتی میشه تمامی این اسباب و ادوات و مواد و فحوش رو پیدا کرد ولی دریغ از یک دارویی که مردم نسخه بدست آوارهء داروخانه ها و ناصرخسروها هستند , تازه اگر پیدا بشه قیمتش خداد تومنه, یک آمپول 700هزارتومن , نگید الکی دارم حرف میزنم پدر که طبیب هستند دیگه تو بطن این ماجران, خیلی خوب از موضوع غافل نشیم.  
دراین راستا واز سنین نوجوانی تا همین اویل میانسالگی چون مردان بوالهوس تعدادشون زیاد هست در نتیجهء فعل و انفعالات منفی نظام خانوادگی دختران و زنان راهی را برمی گزینند که درنهایت بهش میگن فحشا البته به نظر من چه اون شخصی که درطی شبانه روز با بیست نفر تبادل جنسییت داره , و چه شخصی که با یک نفر اسمش فحشاست , البته خواست روحی و روانی و جنسی هر فردی رو نمیتوان کتمان کرد , یک حق طبیعی است ولی باید بدانیم که یک زن حتی اونی که با بیست نفر کلنجار میره همیشه آرزوش اینه که خدایا یکی اگه پیدا میشد , واقعا" دوستم داشته باشه منو از این منجلاب نجاتم بده , دوستان باورکنید اگه من رئیس قوهء قضایی بودم اولا" حکم اعدام رو ممنوع میکردم مثل اروپا , و شرح این ممنوعیت رو چنین بیان می داشتم : من نیآفریدمش تا من نیز بمیرانمش , هرکسی که بنابه تخلف سنگینی که کرده حداکثر حبس ابد صادر میکردم تا یک عمر از لحاض روحی هر روز هزاران بار بمیره و زنده بشه شاید بفهمه و بره , دومندش در رابطه با هرگونه عمل خلاف و یکی همین عمل فحشا یا زنا , تیمهای محقق می ساختم تا ریشه های اجتماعی چنین اعمالی رو جستجو نمایند تا اینکه راهی هموار بسازم برای نسل آینده ای که هنوز نوجوانند و کودک و خردسالند و درون رحم مادرند و حتی نسلهایی که درون ویتامینهء پرتغالند .  
گفتم عامل فحشا از فقر مالی و البته فقر فرهنگی هم که همیشه داریم ناشی میشه , یکی فقیر یک کیلو گوشته , یکی فقیر لبا سه , دیگری فقیر اقساط عقب افتادشه , دیگری فقیر دارو و عمل جراحی عزیزشه , دیگری یتیم داره , دیگری نه دیگری فقیریک اتومبیله , یک منزله , یه دیگری دیگه ای هم داریم دیگری فقیر جواهراته , الماسه , پول زیاده , فقیر آنتالیاست , فقیر جزایر خصوصی یونان هستش , یه فقیر دیگه ای هم داریم دیگری فقیر عاطفه هستش , اینها هرکدوم رو تک تک اگه باهاشون صحبت کنیم خودشون رو در همون قالب فقیر می دونن , بله من هم میدونم فقیر به همون گوشتیه میگیم .  
حالا کارمون به جایی رسیده که مردم در ارتباط با عمل فحوش میگن : اینکه موضوع تازه ای نیستش , الان تو همهء دنیا به عنوان یک شغل بعهش نیگا میکنن ! خیلی جالبه نه مثلا" حالا ایران نه بگیم کجا که با کلاس باشه مثلا" در کشورهای اسکاندیناوی تو مدرسه به بچه میگن : عزیزم بگو ببینم مامانت چیکاره است ؟ بچه میگه : خانم معلم مامانم به شغل فاحشگی مشغول هستند!! .  
خوب مگه نگفتیم تو دنیا جاافتاده و به چشم شغل نیگا میکنن , خوب مام داریم نمودی از اظهار این شغل رو در سطح بسیار پایین بررسی میکنیم , نه عزیزان این شغل نیست این کمال افتضاح و بربریت و فقدان فرهنگ انسانی یک انسان بشمار میآد , چه در سطح مکانهای شهر نو و جمشیدیه اجرا بشه , چه در سطح خانه های چند میلیاردتومانی , همش و ما میگم تنزل وجدان جامعه , بهش میگیم سقوط ارزشهای اجتماعی , بهش میگیم از هم پاشیدگی نظام خانوادگی , بهش میگیم سرچشمه ای از طلاق , بهش میگیم درعین همسرداری خیانتهای در خفاء , بهش میگیم دختران ازدواج نکردهء بدون بکارت , بهش میگیم پیوند شربهای خمر و دودها و سرنگهای مرگ در بسترهای شهوت با دیگرانی در هر روز و شب , بهش میگیم اوج ابتذال انسانییت , برای دفع شهوتی نامبارک , برای اخذ مبلغی کثیف , برای ناچاری یک زن محتاج ,بهش میگیم ادعای یک دختر و پسر یا یک زن و مرد برای خوش گذرانی یعنی دارند تا محتاج نباشند ولی خوش گذرانند , البته آمار اینها خیلی پایینتر از بقیه هستش , فحشا اینه , فحشا شغل نیست ,هیج زن فحوش کاری از مادر فحوش گر بدنیا نیومده و هیچ مرد عیاشی از مادر چنین متولد نشده , این نوع تربیت خانواده و جامعه هستش , این نوع محیطی که یک کودک به عرصهء نوجوانی میرسه هستش , این دوستان مرتبط با نوجوان و جوان هستش , این کامپیوتر در راستای غلط افزاری هستش , این عدم خط مشی صحیح به روح و روان شخصیتی یک انسان هستش , این اسارت در هوس هستش , هیچ کاری هم با هیچ مذهبی ندارم , کدوم مرد تابحال یک زن فاحشه رو از این دام و بلا نجات داده خیلی انگشت شمارند , کی به هم وطنش دراین مورد خدمت کرده , خیلی تعدادشون کم هستش , نوجوان و جوان دختر و پسر اکثرا" نه همشون اکثرا" فاقد کنترل لازم درمناسبتهای هم صدایی و هم نشینی با جنس مخالفشون هستند, بابا چرا داریم دور میریم , گوی سبقت رو مردان متاهل از مردان مجرد دزدیدند , مدتیه مد شده , هر زن متاهل و هر مرد متاهل حداقل یک رفیقه باید داشته باشه
 دوستانی میگن دیگه ارتباط یک زن با یک مرد به عنوان دوست اسمش فحشا نیست , درسته ولی میتونه اولین پوک سیگاری باشه که تا سرنگ مرگ ادامه داشته باشه , شما دختری رو تصور کنین که از سن برفرض 17سالگی شروع به ارتباطات سکسی کرده چندماه با یکی چندهفته با یکی دیگه باز چند ماه با یکی دیگه وهمینطور ایشون به سن ازدواج برفرض در23سالگی میرسه خودش حساب میکنه می بینه بله اولی افشین بود بعد پدرام و آرش و شهرام و اسی و مسی و چسی و شسی و...بله خوبه که سه رقمی نشده !یاخانمی رو به همینصورت تجسم بفرمائید , یک سوال دارم آیا شما راضی هستید یکی از عزیزانتان چنین روشی رو برای خودش انتخاب کنه؟ اگر شما راضی هستید من یکی حرفی ندارم, البته باب رفاقت موضوعی است که در بلاگ آینده به اون خواهیم پرداخت 
یه قضیه دیگری هم هست اونهم ندانستن و ناآگاهی زوجین از قصد ازدواج , یک فاجعه است که دو جوان برای ارضاء جنسی دست به وصلت میزنند البته به زبان نمیآرن ولی در اولین واکنش دوستی در نقاط هوس برانگیز جنس مخالفشان استوپ میکنند البته این گزینه در بچه های شهرهای بزرگ بالاخص تهران صدق نمیکنه اکثریتشون انقدر در نوجوانی و جوانی دیده دیده جلو میآن که در شب زفاف خیلی زیاد هم عطش آنچنانی ندارند , البته هم خوبه هم بد , ولی قرار نیست این کنترل واین عدم له له سکسی فقط از طریق لبریزگشتن امیال جنسی در دوران فوران سنی نوجوانی و جوانی بوجود بیآد , این لذت را خداوند آفریده تا بشر از طریق اعما ل صحیح آن لذت زندگی مشترک رو دو چندان سازند , ولی ما می بینیم که اتفاقا" مشترکین زندگی بعد یک مدت کوتاهی پشت برهم دیگر میخوسبند و کم کم بسترهایشان نیز سوا میگردند , من سراغ دارم حتی زوجین کم سن و جوانی که از همین الان بسترهای سوا دارند .  
خیلی جالبه که فحوشی گری و عیاشی گری در قالب ( های کلاس ) تقدیم جامعه میشه , یعنی شکل:تو رازی من رازی از چسب رازی ببخشید از جنس بازی , پس درنتیجه به کسی مربوط نیست من دلم میخواد اون دلش میخواد تموم شد رفت , به کسی مربوط نیست اصلا" توروسننه  
 چه استدلاتی برای توجیه عمل درست میشه , بقولی بهانه جو را بهانه بسیار,  
ما قدمتی تاریخی داریم ما دارای فرهنگی تاریخی هستیم الگوهایی به جهان تقدیم داشتیم که جهان مترقی امروز مرهون تمدن ایرانی ما هستند یک نمونه کوچک , کراوات آقایان الان در تمام دنیا سمبل شخصیتی دنیای غرب هستش ولی همین سمبل روزی بر گردن قوم آریایی بشکل دستمال گردن نمود میکرد , خیلی چیزها رو از ما دزدیدند , حتی هوییتمان را , حتی وجدانمان را , اصالتمان را , خیلی چیزها رو و به جاش خیلی چیزها دادند بله معامله کردیم تجارت پایاپای به جای تمامی اینها , فحشا رو گرفتیم , اعتیاد رو گرفتیم , الگوبرداری رو گرفتیم , همدیگر رو نابود کردن رو یاد گرفتیم , برای قومییتهای متعدد کشورمون جوک ساختن و مسخره کردن رو یاد گرفتیم , تفرقه رو یاد گرفتیم , خنده های مستانه و به تاراج بردن ارثیه های کهن دیار رو یاد گرفتیم , یادگرفتیم که هرکی بخواد خدمت کنه فوری تریبونش رو آتیش بزنیم , دودمانش رو نابودکنیم , یادگرفتیم که همیشه با نمک نشناسها ارتباط داشته باشیم , یادگرفتیم که همیشه همه اینکارهارو انجام بدیم بعد یه مدتی زانوی غم بغل کنیم و پشیمون بشیم , بابا سهراب مرد نوش دارو رو بریزید توگود دبلیو سی .  
یک زن درارتباط جنسی بسیار مسلط تر از یک مرد هست با استثنا کاری ندارم , ویک مرد بسیار شکننده تر , یک زن میدونه که میتونه لشگری از مردان رو یکه و تنها بدنبال خودش هر جا که دلش بخواد بکشونه , یک مرد میدونه که نباید زیاد کشونده بشه و باید در کوتاهترین زمان ممکن باز بقول خودشون تک خال و بزنه , من بعنوان یک زن میگم از شما آقای محترم می پرسم : حیف یک مرد با کلمهء مرد نیست که در برابر عضوی از اندام زن تمامییت هوییت خودش رو بفروشه ؟ چرا ما زنان وقتی با یکدیگر صحبت میکنیم باید بگیم که بیچاره مردها دلمون واسشون خیلی می سوزه , چقدر ضعیف اند دربرابر ما , چرا باید بگیم ؟ چه کرده اند که باید بگیم ؟ این تلفنها این اس ام اس ها این جی پی آر اس ها این کال مسنجرها این ویدئو مسنجرها این چتها این میلها این دیدارها این اتوها این خانه ها این بسترها , همش گویای این ضعف هاست , بابا والا ما هیچ فرقی با شما نداریم انقدر که یک مرد نیازمند یک زند هست مطمئن باشید یک زن هم همچنین است ولی وقتی یک زن می بینه مردها دارن سر همدیگر رو بخاطر یک خانم می شکنند خوب معلوم طاقچه ها بالا و بالاترمیره , و البته هرزنی هم میدونه اگر مردی با این همه ضعف و کله شکونی به مرادش برسه حالا مراد دراینجا سکس هستش , دیگه ضعف جای خودش رو با قهر عوض میکنه , همون ضعیف میشه دلیر و شجاع , میره تا ضعفش رو با کیس جدیدتری امتحان کنه , پس این زن این مردان رو بدون مراد, مردان را همچنان خواهند کشانیدشان , البته این قصه مال زنهای حرفه ای بوده والا بیچاره زنان و بالاخص دخترانی که با سادگی و معصومیت پا به چنین میدانی میگذارند آنها انقدر دراین معامله ها پوزهای زمین خورده خواهند داشت تا اینکه روزی حرفه ای بشند , دراین میان بله هستند دخترانی وهستند زنانی که بدون پوز و زمین بدون داغ فحشا , توانستند با تربیت صحیح خانوادگی که نشعتی از ورای نگاه غیر متداول اجتماعی پدران و مادران به وقوع می پیونده توانستند خویش را از این بلایا بدور نگاه دارند , کلفتی کردند اگر لازم بود ولی ناموس نفروختند , غیرت بار زدند ولی دامان لکه نساختند .  
یک تنوع و سرگرمی شده برای جامعهء مردانه و زنانه , یک داد و ستد جنسی و بردگی شده این جسم سکس در روح فحشا در جامعه , با فشارهای تورم زای اقتصادی هم که رواج مجردین برای عدم ازدواج و رویکرد اکثریت آنان برای چنین خوشیهای لحظه ای هم که آماری بسیار بالا در جامعه سراغ داریم , چون میزانسن زندگی های مشترک با لغزشهای کم ریشتر از هم پاشیده پس جوان مجرد با ترس از این ازهم پاشیدگی ها و نداشتن قوهء اقتصادی متعادل راهی جز این معقوله را انتخاب نمیکند, دراینجا مدیریت ناصحیح مدیران حاکم نیز مزیدی بر علت است .  
ما نوشتیم و شما هم خواندید , ولی لاجرم همین الان فحوش ادامه دارد و ادامه خواهد داشت , حیف جوانان این مرز و بوم , جوانانی که با والدینشان به بن بست فکری و فطری رسیدند , جوانانی که دنیای خویش را در چنین مکانهایی یافتند , و شعاری دارند به این مضمون که : جیگلم خوش باش همین لحظه خوش باش که خوشی عالمی داره , جیگلم ! بیا باهم بریم وسط ابرا , جون چه هیگل نازی داری , چه چشایی ,چه و چه وچه ....  
کی میدونه دختر بچه شیرخواره آرمیده در گهواره بعد چند سا ل به توسط نظام پاشیدهء خانواده ها و اجتماع جنگلیه درنده خواران روزی تبدیل به یک ف ا ح ش ه خواهد شد.  
کی میدونه پسر بچه شیرخواره آرمیده در دامان مادر بعد چند سا ل به توسط نظام پاشیدهء خانواده ها و اجتماع جنگلیه درنده خواران روزی تبدیل به یک ع ی ا ش خواهد شد .  
و کی میدونه که جامعه چند دهه قبل و امروز روزی به جایی برسه که صادرات زن داشته باشه , اینا کین , اینا ایرانی هستند اینا هم میهن من و شما هستند .  
یه آقایی بود میگفت : فکر اینکه من نتونم در عرض 24 ساعت حتی بدون داشتن یک رابطه جنسی بسر کنم کلافم میکنه.  
یه آقای دیگه ای بود نمی گفت بلکه من میدونستم , که علی رغم فشارهای جنسی , دست از پا خطا نمیکرد که هیچ بلکه نسبت به دختران و خانمهایی که مایل به اینکار بودند با تمام سعی و توان خویش برای حل هر گونه مشکلشان با تمام همت خویش فعالیت میکرد .  
همه بروس لی را می شناسیم مربی وی در پایان دورهء تخصصی کونگفو توآ وصیتی به بروس کرد به این مضمون :  
 به مانند ببری درنده و دلیر باش ولی از برابر آهویی ناتوان به آرامی عبور کن حتی گرسنه باشی .  
خلاصه اینکه این کنترل شهوت وسکس ودرنهایت ابتذال فحشا , مشکل اگر شده , از ضعف مردان ناشی میشه , واگر عرضه هست و اگر تقاضا نباشه ودرعوض متقاضیان نسبت به رفع نقیصه ها و احتیاجات به قدر امکان , همت ورزند , به نظر این حقیر این عرضه و تقاضا درحد بسیار پایین خواهد رسید , چشم امید به مدیران نداشته باشیم گویا آنها زبانی جز شلاق و سنگسار و زندان ندارند , که البته جواب معکوس داده تا بحا ل , من میگم تنها زیر 10% بخاطر خوشی اینکارها رو انجام میدن تازه خیلی گفتم , اکثریت بخاطر نداریه , البته اشارم به خانمها و دخترانه والا پسران و مردان پولدارش که هیچ این بدبخت پسر و مرد بی پولش تا یه ماشین دستش میافته تا یه پولی جور میکنه تا کلید خونه ای پیدامیشه فوری یا میپره تو خیابونا یا اینکه نه بابا زیرسرداره یه چند تایی , کلاسش بالاتره , یااینکه دست به تلفن میشه .  
ولی خودمونیم دنیای مترقی به ریش همه مون داره می خنده , که بزرگترین و حادترین مشکل ایرانیها مشکل جنسی هستش , پس بیآن ازهمین راه وارد بشیم , دیگه کارمون به جایی رسیده که دوسوم این مردم که قشر جوان هستند اکثریتشون نه همه شون , فکر و ذکرشون فقط سکس و بدنبالش فحشاست .  
به کجا میرویم , منکه دلم واسه نسل آینده خیلی می سوزه و نگران هستم .  
امید که سر مبارکتان به درد نیآمده باشد , بسیار سپاسگزارم.



رفتارهای جنسی



حتما"تعجب کردید که یک نفر بعنوان یک زن در ارتباط با مسئله جنسیت زن و تفکرات متعدد پیرامون آن متنی نوشته و از دوستان اعم از مردان و زنان خواسته است تا دراین بحث حضور داشته باشند.

معرفی سایتی که کمک شایانی دراین خصوص خواهدداشت:

http://www.maryammohebbi.com/


به نظرمن جای تعجب از بعد فرهنگی ما و از دیدگاه مذهبی ما نشعت میگیرد,این مبحث یک مورد لازمه ای در میان مجردین و متاهلین هر جامعه می باشد , البته احتمال دارد که با دیدن این متن و تصویر مربوطه افرادی هم واژگون پندارند و در باب نظریه شروع به پیشنهاد و کلماتی نامربوط نگارند که این قسم را نیز به حساب آن فرهنگ تهی از معرفت و کردار نیک خواهیم گذاشت .هر گیاهی و هر حیوانی و هرانسانی برای ادامه نسل خویش به این مهم و به این نعمت ایزدی متوسل میشود , حال میلی است در درون هر موجود زنده ای که برای خویش امیال سازگاری در قالب میل خوانده برای برآورد ساختن آن میل خواهان می طلبد, ادیان برای تنظیم این خوانده و خواهان سلسله قوانینی را مندرج کرده اند , و خدواند نیز فرامینی درهر دینی برای بشر قانونگذاری نموده است , و آنهم ازدواج می باشد.جوامعی که سایهء مذهب گسترده است به غیر ازدواج هیچ ارتباطی را مورد تائید قرار نمی دهد, درحالی که این انسان از زمانی که به حد بلوغ میرسد با مواج خروشان و اسب سرکشی به نام احساس جنسی روبرو می شود, کسی که دارای اعتقادات دینی می باشد سعی در کنترل این امواج و رام نمودن این اسب سرکش دارد , حال تا چه حدی معلوم نیست گاها" مرتکب خطا نیز میشود و با تبصره ای به نام توبه می تواند ادامهء تحصیل در رشتهءزندگی خویش را دنبال نماید و گاها" نیز این تبصره ها ادامه می یابد, اما کسی که به حد بلوغ رسید و با این اسب سرکش روبرو گشت و هیچ اعتقادی هم به هیچ دین و قانونی هم نداشت نخست با دیده بر عریان تصاویر و سپس جستجو در جامعه برای به واقعیت گرویدن آن رویای تصاویر در محبس اندیشه اش رو به سوی کوچه ها و خیابانهای شهر میکند ودراین راستا با اشخاصی آشنا میگردد که از جنس موافق خویش هستند و یک مرام, و به دنبالش روزی به خواست رویایی خویش برای نخستین بار آنهم بصورت غیر متداول جامع عمل می پوشانند.استادی داشتیم روزی دراین باب گفت: تا زمانی که مسئله جنسی و سکس بصورت کامل در فرهنگ ما حل نشود این بدبختی ها و این مشکلات کماکان ادامه دارد.حال افرادی برای حل این مسئله اعتقاد دارند که باید مثل اروپای غربی باشیم آزادی در سکس,آیا ما میتوانیم با فرهنگ مذهبی و حتی , وحتی غیر مذهبی و ملی خویش دست به چنین عملی زنیم؟ آیا فرهنگ و رسوم خانواده های ما که سلولهای یک جامعه رو تشکیل میدند با چنین آزادی میتوانند موافق باشند؟خوب معلومه که جواب منفی است .درحال حاضر دختران وپسران و زنان و مردانی که چنین ارتباطاتی رو انتخاب کردند تنها یک وجه مشترک دارند آنهم تبادل پول می باشد , تنها 2%رامیتوان یافت که در حوزهءدوستی و بدون هیچ جابجایی مالی چنین ارتباطی دارند .درجامعه ما زنان و با کمال تاسف دختران ما که چنین حرکتی رو انجام میدند تنها و تنها تقاضای مالی دارند و آنهم از سر احتیاج , یعنی هیچ زنی دوست نداره از سر کیف و کبک و خروس خوانی در یک شبانه روز با چندین مرد اتفاق جنسی داشته باشه , همه یا مستاجرند و یا یتیم دار و یا شوهر معتاد و یا پدرومادر پیر و مریض دار و یا گشنه اند و یا بی رختند و یا بی کسند , پس 90%این زنان از روی ناچاری دست به چنین کاری میزنند و این کار متاسفانه نوعی تفسیر برای بیان جنسیت زن و بیان سکس در اذهان نوجوانان و جوانان و مردان و حتی زنان ما شده , خالی از اشاره نیست که بگویم دراین میان دختران ازدواج نکرده ولی غیردخترنیز بنابه همان احتیاجات مورد خطاب قرار دارند .متاسفانه این نعمت بحق انسانی با توجه به نیازهای دیگر انسانی مخلوط شده و بنیانگر یک شغل و یک حرفه برای زنان و دختران گشته و مردان و پسران نیز برای کنترل موقتی امیال جنسی خویش از مقداری مبلغ صرف نظر میکنند , البته مردان و پسرانی هم هستند که غرور و افتخارشان به این است که دراین راه تابحال هیچ مبلغی را کنار نگذاشتند و درمحافل هم جنسان خویش با نوعی کبر و احساس ناسیونالیستی با گردنی فراغ و چشمانی خمار از اینکه تابحال هیچ پولی دراین راه خرج نکرده اند و با دهها و صدها دختر و زن رفاقتهای چندساعته و چند روزه داشته اند یاد میکنند, به نظرمن در جمع معادله هیچ فرقی نمیکند, چه پول خرج بشه چه نشه , مهم ارتکاب هست و اینکه در این ارتکاب هم اقشاری از مذهبیون هستند و هم اقشاری از غیرمذهبیون .دراین میان مردانی متاهل هستند که هنوز نتوانستند حتی با ازدواج نیز آن اسب سرکش را رام سازند , و درحیطهء خلوتگاه خویش هراز چندگاهی سرکی به آن وادی ارتکاب میزنند و جانی تازه گیرند و روحشان و جسمشان برای ادامه زندگی با همسر خویش و ادای وظیفه نسبت به فرزند خویش دوپینگی تازه می نمایند.وباز جالبتراینکه زنان متاهلی نیز هستند که آنها نیز برحسب نه آن رام اسب سرکش که درکل 2% نیز شاید نباشد , چون زنان خیلی بیشتراز مردان خوددارند و دارای سیستمی کاملتر برای کنترل چنین امیالی هستند , این نوع زنان برحسب مواردی متعدد مانند عدم تفاهم و لبریز گشتن تضادها و چیره گی نفرت به جای محبت و عشق , و درمواردی عدم برآورد تقاضای جنسی از طرف مرد , زنان مرتکب این روابط مخفیانه می شوند , زنی که همسرقانونی دارد و فرزندانی در خلوتگاه خویش دست به چنین عملی می زند , البته چیزی حدود99% این زنان تنها یک نفر را انتخاب میکنند .درد دیگری که درجامعه ما رواج دارد نوع نگرش بر اعمال جنسی است , ماهمه می دانیم که نیروی کشش جنسی زن برای مرد بسیار بالاتراست نسبت به برعکس , مردان درنگرش جنسی به یک زن نوع تناسب اندام و تطبیق آن نسبت به امیال درونی خویش را مدنظر میگیرند , درحالی که یک زن نخست و مهمتراز تناسب اندام و یا قیافه به نوعی ارضای روحی خویش را مدنظرمیگیرند دروهله دوم ارضای جنسی را, البته این استثنا برای زنان و دخترانی نیست که برای دقایقی ویا ساعتی ویا شبی وبرای اخذ مبلغی دست به چنین عملی می زنند برای آنها هیچ فرقی ندارد اندام و قیافه یک مرد مهم مبلغ است و بس , چنین زنان همسرداری که خانه و فرزند و به تناسب امرار معاشی متعادل دارند ولی مرتکب چنین اعمالی هستند به نظر من سرچشمه ای از خلاء های مرد خویش دارد که این مرد نتوانسته است چنین مواردی را پرسازد , این مرد کم کاری روحی روانی و ندانم کاری اندیشه در خانه روا داشته تا همسرش جرعه جرعه به کام چنین ارتکابی کشانیده شود , به نظر من یک مرد در کشیده شدن یک زن برای ارتکاب چنین عملی سهم بسزایی دارد.

هنوز جای بسی تاسف دارد که خانواده هایی درجامعه بیشمار یافت میشوند که زن و شوهر سوای از یکدیگر بربستر میروند, جالب است که از دیدگاه عده ای از مردم بالاخص برای کهنسالان عیب است که هردو بر یک بستر روان گردند

مبحثی که برای سنین منفی 18 نیز میتوان بیان داشت این است که یک نوجوان بدون آموزش در جامعه و بدون جو آگاه سازی نه نصیحت نه حرام نه ترسانیدن از آتش دوزخ نه جرم قانونی نه آبروداری , بلکه از روی حس روابط انسانی باید نوجوان خویش را ازهمان دوران قبل از بلوغ برای شناسایی چنین دنیایی که درآینده چه پسر چه دختر به سراغش خواهد آمد مطلع ساخت , اراده نقش بسزایی دراین ماجرا دارد , جالبه خانواده هایی هستند که دخترشان را محدود می سازند ولی پسر هرروز گلی تازه وجدیدی را بو میکند .من بنوبه خویش دیده هایی دارم چه در تهرانمان و چه در شهرهای دیگرمان که مواردی را اشاره می نمایم :مادری که دختر خویش را پس از طلاق یا فوت دامادش به این ارتکاب راهنمایی می نماید , چندی پیش از شهرستان پس از چند سال که از فوت داماد گذشت و شروع چنین ارتکابی که مادر فرماندهی آنرا برعهده داشت حال چون وضعیت درتهران متفاوت و مقدارپولش بیشتر و مشتریهای علف خرس نیز فراوان و تهران هم بزرگ هست به تهران کوچ نمودند درفرهنگنامه جنسی گرایان به چنین خانمهایی می گویند : تک پر- این تک پران بر بالای آسمان شهر به پرواز در می آیند و منتظر شکاری چاق و چله از لحاض مالی هستند این خانواده حال از کسب چنین درآمدی توانستند زندگی خویش را به بهترین نحو سروسامان دهند البته تک پران بایستی زیبا و تناسب اندام خوبی داشته باشند و صدالبته کلاس ازنوع , های.یا مادرشوهری که عروس خویش را در معرض ارتکاب با رضایت خاطر عروس خانم قرار داده است.یا برادری که خواهر خویش را, یا جالبتر همسری که یا بهتر بگم مردی که همسر وزن خویش را با همکاری و مساعدت هردوطرف بدون هیچ نوع خشونت مرتکب چنین اعمالی می شوند.یا زن کهنسالی که برای امرار معاش خانه خویش را صبح به صبح محل تجمع زنان متعدد کرده و از طریق تماسهای تلفنی به مانند آژانسهای تاکسی تلفنی به سرویس میفرستند و درصدی تعلق میگیرد, البته دراین نوع اعمال مشروبات الکلی و مواد مخدر میتواند جایگاه بسیار محرکی را داشته باشد.دراین میان شاید دوستانی باشند که در نظریهء خویش بنویسند که تمامی این مسائل از آنجایی ناشی میگردد که این گونه افراد اعتقادات مذهبی نداشته و خدا را فراموش کرده اند , بایستی به اطلاع این دوستان برسانم که همینطور که دراوایل سخنانم اشاره کردم فرامین دینی نسبت به ممنوع بودن چنین اعمالی صرف نیروی بازدارنده ای هست که متاسفانه همین افراد مذهبی نیز باتوجه به مناجاتها و اعمال دینی و نماز و روزه و ظاهر عرفانی خویش هم دست به ارتکاب میزنند , وقتی که در مقابل فرامین ممنوع فرمانی نیز مراجع درکتب قانونی خویش نسبت به صیغه موقت که وکیلی هم میان مردوزن نبود میتوانند با هرزبانی با گفتن این جمله برهم محرم شوند دیگر رشته گسسته میشود و شخص مذهبی هم برای یک سواری هیجان انگیز براین اسب سرکش اشتیاق نشان میدهد, درثانی شما یک جوان مجرد را فرض کنید که طغیان امواج خروشان احتیاجات جنسی خویش وی را گرفتار ساخته است دین درچنین مواردی دستور میدهد که اگر جوانی به حرام افتاد بایستی فورا" ازدواج نماید خوب درست ولی این جوان بدبخت نمی تواند و توان اقتصادی حداقل هم ندارد تا ازدواج نماید و هی سنش بالاتر میرود ازاینطرف هم اسب سرکش وظایف خویش را بخوبی انجام میدهد , از آن طرف هم اعتقادات مذهبی جوان سد خواست وی میباشد البته اگر بود , از طرفی هم دوست دختر فابریکش هم بعد مدتی دوستی میگوید : خواستگار دارم اگر میخواهی بیا , جواب مشخص هست میگوید: میخواهم با صد دل ولی ندارم حتی دیناری , پس لاجرم فابریکش هم می پرد و جوان می ماند و دنیایی بدور از واقعیت و اندوهی بیشمار, دراین میان سوای مشکلات دیگرش که هر تک تکشان برای خویش اژدهایی دهان آتشین هستند اسب سرکش دیگر شده وحشی تراز وحشی و جوان برای کنترل موقت آن دست به ارتکابی میزند که علی رغم میل باطنی سوق خواهد داشت , این یکی از مشکلات بزرگ جامعهء پسری ماست , باز دختران ما چون از خصلت زنانه بهره مند هستند کنترل بیشتری براین موضوع دارند البته نه اینکه کاملا" ولی نسبت به پسران , والا دختران گاها" گوی سبقت را از پسران می دزدند و کسی را یارای به گرد رسیدنشان نیست .دراین میانهء طوفانی , بایستی اشاره کنم هرکس درهرمقامی ,درهر جایگاهی , درهرخواست و مرامی , درهر سنی , ادعا نماید که برای من مسئله ای به نام جنسیت زن مهم نیست یا آن شخص تزویر میکند یا دروغگویی بزرگ است , همه دراین خصلت شریکند مگر کسی که ایرادی طبی داشته باشد.این باب مهم هنوز هم در قالب اصلی خویش در جامعه ما جای نیافتاده است , بیان سکس در جامعه ما نوعی نگرش منفی بدنبال دارد , زمانهء ساق دوشها دیگر سپری شده و هر وجب به وجب جامعه ما مملو از حرکات و نگاهها و شنیده ها و علائم ساق دوشی در حوزهء وسیع غیر استحفاظی و انحرافی خویش منتظر هردو جنسیت مذکر و مونث میباشند , تازه درد دیگری هم درمیان متاهلین هست , پدرم جراح عمومی هستند گاها" بیمارانی دراین باب دارند ولی دوست دیگری دارند که متخصص مسائل آمیزشی هستند , بیان می داشتند که هنوز در جامعه ما همسرانی هستند که چه زن و چه مرد هنوز نمی دانند روابط جنسی خویش را چگونه راهنمایی و هدایت نمایند , یک واقعیتی تلخ هست که مردان وزنان آینده بایستی نوع نگرش جنسی و سکسی خویش را بایستی از اوایل بلوغ از دوستان و کوچه و خیابان و عکسهاو فیلمهای پورنو آموزش ببینند و به علت عدم کنترل اسب سرکش با توجه به قوهء بصری خویش و تعلیم توسط دوستان خویش هجومی بی بندوبار و بدون تفکر بر جامعه دارند و می دانند که در جامعه ما بالاخص دختران و زنانی هستند که حاضرند این کار و ارتکاب را انجام دهند , فکر میکنید یک جوان با یک اتومبیل و مقداری اسکناس درجیب و طپانچه ای به نام موبایل درکمر و خانه خالی دراین جامعه چگونه بایستی رفتار نماید , کاملا" مشخصه که چه خواهد شد اکثرا"سنین 20الی30که من نام این دهه را دوران طلایی زندگی می نامم براین منوال سپری میشود.حال این جوانان اعم از دختر و پسر با این نوع رفتار به مرحله ازدواج میرسند , آنها انتظار دارند روابط خویش را مطابق سلیقهء زمانهءمجردی خویش و طبق رویای بصری پورنوی خویش با همسرشان اجرا نمایند , البته من مخالف چنین رفتاری نیستم به یک شرط که همسرخویش نیز چنین باشد , اگر یک لحظه این ارتباط یکطرفه بود جوان سوار براسب سرکش وحشی مجبور میشود باتوجه به دارا بودن همسر و احیانا"فرزند و فرزندان خویش رجوع دوباره ای به جامعه و بازار سیاه نماید و باز همان آش است و همان کاسه منتهی در وسعت نه کاسه بلکه دیگ .

دوخانواده درتهران بودند که مردان بایکدیگرسالیان طولانی دوست بودند آنها سالها روابط خانوادگی داشتند روزی مرد خانواده الف بازن خانواده ب درخانه مرد ب به نیت چندین ساله خویش جامع عمل می پوشانند زنی که تنها درعمرش بغیراز مردخویش تنهاترین مرد غریبه را به آغوش میکشد زنی که خلاءهای بسیاری با همسر خویش داشته وهمچنین آن مرد نیزمفصلا" این خلاءها را با همسر خویش داشته , مسئله جنسیت و سکس متاسفانه درفرهنگ و جامعه ما بدرستی مکان خویش را نیافته است , توهمین 360 غوغاییست برسر هر دختر و خانمی که پروفایل دارد اکثریت مردان با نیت سکس و اقلیتی با نیت ازدواج و انگشت شماری صرف به نیت دوستی مثمرثمر بایکدیگر ارتباط دارند, البته جنسیت و تفکر هر زن چنین است که می داند و مطمئن هست که جذابییت خویش چنان خواهد بود که هر مردی آرزویش را خواهد داشت حال چه خیر و چه شر , نیروی جاذبه هرزنی بیشتراز نیروی جاذبه زمین هست .دراین میان البته دختران و زنان و پسران و مردانی هم هستند که توانسته اند دربحرانی ترین لحظات زندگی خویش و فشارهای روحی روانی این اسب سرکش را مهار و رام سازند , برای چنین افرادی میتوان عنوان انسان کامل را بکار برد.درتهران آقایی مجرد خانه ای مجردی داشتند با امکاناتی خوب ایشان درمیان دوستان خویش به شیطنت مشهوربودندشیطنت گویا کمی عجیب بود خبرمیرسید که این شخص هفتگی یا ماهیانه تعداد پرسنل دخترو گاها" خانمی که در منزلشان نگه داری میکردند را تجدید سازمان میکند یعنی بعبارتی ایشان تعدادی جنس مخالفش را شبانه روز درمنزل خویش نگه میداشتند ازطرفی شخصیت این آقا چنان درمیان آشنایانشان مورد تائید بود که چنین اقتباسی در پرسپکتیو ایشان نمی گنجید من نیز دورادور این شخص را به محترمی و منش و شخصیت می شناختم بالاخره یکی ازدوستانمان جان برکف فداکاری کردند و خویش را به اکیپ ایشان رساندند تا از نزدیک شاهد قضایا شوند, نتیجه غیرقابل باوربود اینکه این آقا دختران فراری ویا زنان بی مکان را که خود با اتومبیلشان سوار میکردند به خانه میبردند و مدتی را گاها"ماهی را نگه میداشتند منزلی چهارخوابه داشتندو امکاناتی خوب , برای بیکاران کار برای قهرکردگان با والدینشان میانجیگری برای طالبان ازدواج و زندگی شوهر خوب , و سپس راهیشان میکردند و باز افراد تازهءدیگر, تجربه بسیار خوبی برای دوستم و ما بود , این شخص چقدر بایستی خوددار و انسان کاملی باشد که چنین حرکتی را انجام دهد , این آقا یک دوست دختراصلی و بسیار متشخص و غیوروهمفکر نیز برای خویش داشت که ایشان هم همکاری میکردند بعدها هردو ازدواج کردند و خبری از آنهادیگر ندارم , چنین افرادی مایهءبسی امیدواری هستند ودرمقابل چنان افرادی هم که یک جامعه رو به ناکجاآباد هدایت میکنند میتوان یک کلمه گفت : افسوس .این جنسیت زن و درکل مسئله سکس یک امر طبیعی است , ولی متاسفانه راهکارهای شخصی افراد باعث انحراف این حق طبیعی شده است , دولتها هم نمی توانند بغیر از قوهء قهریه کاردیگری انجام دهند و باعث شدت هرچه بیشتر این مشکل در جوامع شده اند , نمی توانم بنویسم که به امید روزی که ... بخاطراینکه این زخم چنان کهنه و کاری است که التیامش شاید قرنها بطول انجامد و شاید هم هرگز بهبود نیابد که هیچ بلکه حادتر نیز شود.بسیار متشکرم که شما دوست عزیزتوانستید حوصله خرج داده و تا این سطرمطالب را دنبال کنید باتشکر از شما



۱۳۸۸ خرداد ۹, شنبه

فحاشی


دوستان سوالی داشتم از حضورتان , قبل از سوال : اینکه می دانیم هر ملتی درمیانهء دیالگوهای روزمرهء خویش دارای کلمات و جملات فحاش هستند هرقومی هر زبانی دارای کثیف ترین اصطلاحات و تشابهاتی هستند که از لحظات اولیهء گشایش چشمان معصومانهء هر کودکی براین دنیا گوشهایش با چنین کلمات زشت و درکل با خصوصیت فحاشی گری آشنا می شود یا از پدر و مادر و برادر و خواهر یا از بستگان ویا از اجتماع خویش, رواج چنین کلمات و تشبیه نمودن انسانی به حیوانی ویا فضولاتی ویا ساختن جملاتی گاها"با رعایت فعل و فاعل و وزن و قافیه!حتی برای جوک و طنزسازی برای هرشخصیت مثبت و منفی یا هر قوم و زبان متنوع (متاسفانه جوکهایی برای قوم های متعدد ایرانی مانند : یه اصفونیه بود,یه لره بود , یه رشتیه بود , یه ترکه بود , یه ..., خلاصه همه بودند الا تهرونیه نبود, بگذریم, البته برای من هیچ زبانی و ملیتی و قومیتی فرق نمیکند یکپارچگی تمامیت مردم هر کشوری بالاترین مقام آن ملت میباشد) وموقع عصبانیت و خشم و یا برای خنداندن دیگران و خوش و خود شیرینی ویا حتی در مکالمات روزمره و خیلی ساده بدون خشم و بدون خنده ,(مردیکهء...,زنیکهء...بچه...,پوفی...,ج...,کو...,گ...,و) آقا یا خانمی ! عصبانی میشود یعنی منطق به بن بست میرسد یعنی واقعیت برایش تسلیمی تلخ میباشد که قبولش کسر منزلت خواهد داشت قبولش شکست خواهدداشت پس پناه برچنین فرهنگی می برد, جای بسی تاسف و تاثربرای انسان درمقام شامخ انسانیت دارد وبس, کودکانمان را از همان بدوتولد آشنا می سازیم با چنین فرهنگ زشت , حتی رسوخ این فرهنگ زشت درمیان همسران نیز هویداست, و اما سوال : آیا از تاریخچهء این فرهنگ زشت اطلاعی دردست دارید؟واینکه چرا وبه چه علت و مناسبتی بوجود آمد؟واینکه لازمهء وجود چنین فرهنگ زشتی و تاکید فطری برادامهء آن چیست؟ واینکه گسترش آن چه بابی بررشدو شکوفایی انسان خواهدداشت؟واینکه چرا همراه تربیت مسولانهء خویش نسبت به فرزند خواسته یا ناخواسته کودک خویش را نیز ازاین قائده مستثنی نمی گذاریم؟ واینکه چاره چیست؟واینکه من مخاطب برای جلوگیری از ادامهءاین فرهنگ زشت درمحیط خویش و برای خویش چه تدبیری باید اندیشید؟

تریبون




متاسفانه عده ای از هم میهنان که کم نیستند , تا ندایی برخاسته,تاکسی حرفی زده , گاها"تا ندا از گلو در نیآمده,فوری به تریبونش آتش زدند, حالا با قوه های اجرایی دولتی کاری ندارم اون بجای خودش ,هردولتی برسرکار بیآد برای حفظ منافع خودش هرکاری میکنه ,منظورم ما مردم هستیم , با کمال احترام صحبت میکنیم , می نویسیم , هیچ توهینی و کلمه ای بکار نمی بندیم که دل شخصی با هرنوع عقیده ای آزرده خاطربشه, ولی متاسفانه کلامهای بکار رفته در مسیج ها و کامنت ها گویایی از خلق و خوی مستبدانه, زورگویی, و بوی خون میدهد, من بهیچوجه چنین کلامی را انتخاب نمی کنم ,هیچ نظامی بدون ایراد نیست , کشوری را میتوان نسبت به کشوری دیگر آزادتر بیان داشت , استادی میگفت: بعضی مردم را نبایستی کمک کرد آنها حتی با کمک دیگران باز جرگهء خویش را بهینه ترین جایگاه جهانی خواهند دید و با کمک شما برای بست و توسعهء همان نشستگاه اجتماعی بد از دید اجتماع توان خویش را دوچندان خواهند نمود , فرهنگ و لیاقت ثروتی است که شایسته باید باشد نه ارزانی شخص ,به نظر من ,هنوز عدهءزیادی از ما درفکر انتقام و خونریزی دیگری هستیم , چرا نمیخوایم قبول کنیم ما حق اعتراض به روابط استبدادی نداریم ,چونکه زبان محاوره ای خویش هنوز مستبدانه هست, هنوز سعی میکنیم بیان اثبات عقیدتی خویش را با توهین و حتک حرمت به کرسی بنشانیم , کلماتی مانند: تونمی فهمی, تواز مرحله پرتی,بروباباو...همون زبان محاوره ای که با همسر و فرزندان و دوستان و غیر دوستانش صحبت میکنه , من سنم نمی رسه ولی بزرگترهامون میگن قبل از سی سال پیش مردم چنین دروغ نمی گفتند مردم چنین حرمت شکنی نمی کردند, مردم همدیگر را به مانند انسان خطاب میکردند,مردم چنین فقط درفکرخویش و وطن رها ساخته نبودند , تازه امروزه اعتقاد داریم که بایستی دموکراسی باشد, ما تو جامعه دموکراسی حق فحاشی گری نداریم زبان بایستی زبان احترام باشد ولی ارائهء مطالبمان بقولی بایستی محکمه پسند باشد باید با دلیل و برهان صحبت نمود باید با منطق و روان صحیح گفتگو نمود, زبان نیش دار چارهء کار نیست , غیراز تفرقه و کشتار نفس عقیدتی هیچ بهره ای برما نیست , این عقیدهء من به عنوان یک ایرانی است


مستانه



اینایی که دارم می نویسم از هیچ منبعی اقتباس نشده همین الان یه دفعه همراه با موزیکی بسیار دل انگیز یه دفعه اومد تو قلبم گفتم باهاتون یه سفره کنم همگی یه مزمز ازاون قشنگیای وجودش مزه کنیم 

 خدایا کی میشود بسویت دوان دوان آیم 

  گر بال دهی پر کشان آیم غوغا کنان آیم  

سینه ام مالا ماله عشق است عشق به تو پس کی لحظه ء موعود آید  

جناب تولدم را کی به دیده بینم که  

با آمدنش و دمیدنش مرا از مرگ بسوی تولدم رهنمون سازد و دیدار معشوق را میسر  

خدایا کی میشود

از موقعی که عکسهای برادردلبندم را که به جای رخت دامادی رخت رزم برتن داشت و متلاشی و غرق درخون به مرگ خیلی توجه داشتم کم کم پرده ها از مقابل دیده گانم به کنار میرفتند و باتوجه به مرگ توانستم معنی و مفهوم تولد و زندگی رو بفهمم چه زیبا گفتا 

درکنج دلم عشق کسی خانه ندارد


کس جای دراین خانهء ویرانه ندارد

دل را به کف هرکه دهم باز پس آرد

کس تاب نگهداری دیوانه ندارد

دربزم جهان جز دل حسرت کش ما نیست

آن شمع که می سوزد وپروانه ندارد

درانجمن عهدفروشان ننهم پای

دیوانه سرصحبت فرزانه ندارد

تاچند کنیم قصهءاسکندرودارا

ده روزهءعمراین همه افسانه ندارد