۱۳۸۸ تیر ۱۶, سه‌شنبه

دکتر


شریعتی یکی از متفکران مسلمان ایران بود و در عین حال، رویکردی نقادانه نسبت به برخی از باورهای مذهبی داشت. او به‌طور خاص، تشیع صفوی را مظهر سنت مسخ شده می‌داند و آن را توام با اسارت‌پذیری، خرافه، تقلید و جبر گرایی معرفی می‌کرد. وی همچنین از نگاه سطحی به مدرنیته نیز انتقاد می‌کرد و معتقد بود که راه پیشرفت و ترقی ملت‌های شرقی، متفاوت از راهی است که غرب پیموده‌است. البته استفاده آگاهانه از تجربیات مدرنیته در غرب، مورد پذیرش شریعتی قرار داشت.

نگاه نواندیش او نسبت به واقعیت پنهان اسلام در جامعه باعث شد که جناحهای روحانی مخالف نظریات ایشان با سیاست دوری و دوستی , رابطهء سرد و بدون همفکری داشته باشند,ایشان بقول دست نویس برادردلبندم : مسلمان عصرخویش بود.

چند عنوان وی :

تشیع علوی و تشیع صفوی

در تحلیل شریعتی از تشیع میان تشیع اولیه‌ای که در دوران علی و صحابه‌اش تکامل یافت و تشیع تحریف شده توسط صفویان در ایران، تفاوت و تمایز عمده‌ای وجود دارد. درحالیکه تشیع صفوی از طریق فشار و زور تحمیل شد، تشیع علوی برپایة شناخت و عدالت بود. تشیع صفوی تنها به خلیفه اشاره داشت و نه به نهاد خلافت، به گذشته تملک داشت، نه به حال، به درد زندگی بعد از مرگ می‌خورد، و نه دوران حیات انسان. هدف تشیع علوی، رهائی شیعیان از چنگال بی‌عدالتی، حکومتهای زور، و حکام و رهبران جاهل بود. تشیع صفوی نه تنها شیعه را به مذهب تشریفات و شعایر تبدیل کرد، بلکه اصول امامت را نیز تحریف نمود و اصول عمده و اساسی مسئولیت و تعهد در قبال مستضعفین و فقرا را انکار نمود.

توتم پرستی

توتِم‌ها اجسامی نمادین هستند که در اقوام بومی بیشتر قاره‌ها کاربردهای آیینی دارند. توتم معمولاً به عنوان یادمانی از نیاکان یک ایل یا طایفه عمل می‌کند و افراد طایفه توتم را دارای نیرویی برای حمایت و حفاظت از طایفه می‌دانند.
توتِم‌باوَری شامل دو قانون و تابو مهم است :حیوان توتم را نباید کشت و با افرادی از جنس مخالف و از توتم مشترک نباید روابط جنسی برقرار کرد .

اومانیسم اسلامی

انسان‌گرایی (اومانیسم) (به انگلیسی: Humanism) مکتبی‌ست فکری که بر اساس آن انسان قادر به انجام هر کاری است و اصل و ریشه هر چیزی به انسان بر می‌گردد.
اومانیسم انسان را مالک همه هستی می‌داند و منشأ و غایت همه چیز معرفی می‌گردد.
در برخی از موارد اومانیسم در مقابل خداگرایی قرار داده شده است.
در اعتقاد اومانیسم ماده اول و آخر جهان از ماده ساخته شده و هیچ دنیای ماوارای طبیعی وجود ندارد. در اومانیسم اعتقاد بر این است که روح وجود ندارد.عده‌ای اومانیسم را محصول توسعه نظام سرمایه‌داری می‌دانند.

گلچینی از سخنان استاد دکترعلی شریعتی:

پروردگارم ،مهربان من 
از دوزخ این بهشت، رهایی ام بخش!
در اینجا هر درختی مرا قامت دشنامی است 
و هر زمزمه ای بانگ عزایی 
و هر چشم اندازی سکوت گنگ و بی حاصلی ...
در هراس دم می زنم  
در بی قراری زندگی می کنم 
و بهشت تو برای من بیهودگی رنگینی است
من در این بهشت ،
همچون تو در انبوه آفریده های رنگارنگت تنهایم.
"تو قلب بیگانه را می شناسی ، که خود در سرزمین وجود بیگانه بودی"
"کسی را برایم بیافرین تا در او بیارامم"
دردم ، درد "بی کسی" بود

*****************

آنجا كه چشمان مشتاقی برای انسانی اشك می ریزد،
زندگی به رنج كشیدنش می ارزد.
*****************
فهمیدن و نفهمیدن
تو هرچه می خواهی باش ، اما ... آدم باش !!!
چقدر نشنیدن ها و نشناختن ها و نفهمیدن ها است كه به این مردم،
 آسایش و خوشبختی بخشیده است !!! 
مگر نمی دانی بزرگ ترین دشمن آدمی فهم اوست؟
پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی. 
امروز گرسنگی فكر ، از گرسنگی نان فاجعه انگیزتر است . 
برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن !
****************
به سه چیز تکیه نکن
غرور، دروغ و عشق
آدم با غرور می تازد
با دروغ می بازد
 و با عشق می میرد
***************
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند
 پرهایش سفید می ماند
ولی قلبش سیاه میشود
 دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست
 اسراف محبت است
**************
خدایا تقدیر مرا خیر بنویس 
آنگونه که آنچه را تو دیر می خواهی من زود نخواهم
 و آنچه را تو زود می خواهی من دیر نخواهم
****************
برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد
هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد
****************
اگر عشق بورزید می گویند که سبک مغزید...
 اگر شاد باشید می گویند که ساده لوح وپیش پا افتاده اید....
 اگر سخاوتمند و نوعدوست باشید می گویند که مشکوکید...
اگر گناهان دیگران را ببخشید می گویند ضعیف هستید...
اگر اطمینان کنید می گویند که احمقید...
اگر تلاش کنید که جمع این صفات را در خود گرد آورید٬
مردم تردید نخواهند کرد که شیاد و حقه بازید.
****************
هر کس بد ما به خلق گوید 
ما صورت او نمی خراشیم 
ما خوبی او به خلق گوییم 
تا هر دو دروغ گفته باشیم
****************
خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ...
 خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد ! 
خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ...
 خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد!
****************
من آمده ام به نمایندگی از این طبقه تحصیل کرده بی دین
 نه تنها بی دین و بیگانه با دین شما.
 بلکه بیزار از دین و عقده دار نسبت به مذهب و فراری
 که به هر مکتبی
 به هر شعاری و به هر فلسفه دیگری متوسل می شود
 و پناه می برد از ترس مذهب شما!
***************
رنج تلخ است ولي وقتي آن را به تنهايي مي کشيم
 تا دوست را به ياري نخوانيم،
براي او کاري مي کنيم و اين خود دل را شکيبا مي کند
طعم توفيق را مي چشاند
و چه تلخ است لذت را "تنها" بردن
و چه زشت است زيبايي ها را تنها ديدن
و چه بدبختي آزاردهنده اي ست "تنها" خوشبخت بودن
در بهشت تنها بودن سخت تر از کوير است
در بهار هر نسيمي که خود را بر چهره ات مي زند
 ياد "تنهايي" را در سرت زنده ميكند
"تنها" خوشبخت بودن خوشبختي اي رنج آور و نيمه تمام است
" تنها" بودن ، بودني به نيمه است 
و من براي نخستين بار در هستي ام رنج "تنهايي" را احساس کردم
******************
می خواستم زندگی کنم راهم را بستند٬
ستايش کردم گفتند خرافات است ٬
عاشق شدم گفتند دروغ است ٬
 گريستم گفتند بهانه است ٬ 
خنديدم گفتند ديوانه است ٬
...... دنيا را نگه داريد ميخواهم پياده شوم !
******************
درد بزرگی است که عاشق باشی,
اما معشوقی نداشته باشی و ..
رنج عظیمی است که معشوق باشی,
 اما لیاقت عشق را در خود نیابی
*****************
در عجبم از مردمانی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند
 و بر حسین می گریند که آزادانه زیست
*****************
حسین (ع) بیشتر از آب تشنه لبیک بود
افسوس که بجای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند
و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند
*****************
اگر تنهاترين تنها شوم باز خدا هست
 او جانشين همه نداشتنهاست
 نفرين ها و آفرين ها بی ثمر است
 اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند
 و از آسمان هول و کينه بر سرم بارد
 تو مهربان جاودان آسيب نا پذير من هستی
 ای پناهگاه ابدی
تو می توانی جانشين همه بی پناهی ها شوی

*****************
اگر دروغ رنگ داشت هر روز شاید
ده ها رنگین کمان از دهان ما نطفه می بست
و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود
اگر عشق ارتفاع داشت
من زمین را زیر پای خود داشتم
و تو هیچ گاه عزم صعود نمی کردی
آنگاه شاید پرچم کهربایی مرا در قله ها به تمسخر می گرفتی
اگر گناه وزن داشت هیچ کس را توان آن نبود که گامی بردارد
اگر دیوار نبود نزدیکتر بودیم, همه وسعت دنیا یک خانه می شد
و تمام محتوای سفره سهم همه بود
 و هیچ کس در پشت هیچ ناکجایی پنهان نمی شد
اگر خواب حقیقت داشت
 همیشه با تو در آن ساحل سبز لبریز از نا باوری بودم
اگر همه سکه داشتند, دلها سکه را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یکنفر کنار خیابان خواب گندم نمی دید
تا دیگری از سر جوانمردی بی ارزشترین سکه اش را نثار او کند
اگر مرگ نبود زندگی بی ارزشترین کالا بود, زیبایی نبود, خوبی هم شاید
اگر عشق نبود به کدامین بهانه می خندیدیم و می گریستیم؟
کدام لحظه ناب را اندیشه می کردیم؟
چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری بیگمان پیش تر از اینها مرده بودیم, اگر عشق نبود
اگر کینه نبود قلبها تمام حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند
و من با دستانی که زخم خورده توست
گیسوان بلند تو را نوازش می کردم

******************
حرفهايی است برای گفتن
كه اگر گوشی نبود نمیگوييم
و حرفهايی است برای نگفتن
حرفهايی كه هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند
حرفهای شگفت,زيبا و اهورايی همين هايند
و سرمايه ماورايی هركس به اندازه حرفهايی است كه براي نگفتن دارد
حرفهای بيتاب و طاقت فرسا
كه همچون زبانه های بيقرار آتشند
و كلماتش, هريك، انفجاری را به بند كشيده اند
كلماتی كه پاره های بودن آدم اند...
اينان هماره در جستجوی مخاطب خويشند
اگر يافتند، يافته می شوند...
در صميم وجدان او آرام می گيرند
و اگر مخاطب خويش را نيافتند، نيستند
و اگر او را گم كردند، روح را از درون به آتش میكشند
و دمادم
حريق های دهشتناك عذاب بر او میافروزن
*******************
وقتی زور ، جامه تقوی می پوشد ، بزرگترین فاجعه در تاریخ پدید می آید !

*******************
خوب ، نماز چیست ؟ هنوز نمی خوانند !
روزه چیست ؟ هیچ !
حج ؟ اصلا ندارد !
زکات ؟ اصلا !
قید و بندی ، حدودی ، عملی ؟ اصلا
یک چیز فقط فکری است :همین است که بتها را در ذهنشان و اعتقادشان نفی کنیم و به خدا معتقدشان کنیم.
بنابر این کسانی که در ۳ سال اول مسلمان شدند و به توحید معتقد شدند و مردند ، احتمالا « شرابخوار » بودند ، « نماز نخوان » ، « روزه نگیر »‌ ، « حج نکن » ، و .... بودند.
بعد از اینها در سال هفتم ، هشتم حجاب مطرح می شود ؛ یعنی بعد از هجده ، نورده ،بیست سال کار روی مردم حجاب را مطرح می کند.
همچنین مسأله شراب مطرح می شود. شراب را چگونه طرح می کند ؟
از همان مکه نمی گوید که « آهای مردم ، آهای ملت ، آهای عرب ها ، تا به توحید معتقد می شوید ، باید دیگر تمام کارهایتان راست و ریست باشد » ! نه ! کی ؟ در سال های آخر بعثتش مسأله شراب را مطرح می کند .
محمد (ص) گفت :
گناه دارد و نیز برایتان منفعتی دارد ؛ اینطور نیست که من آدم متعصبی باشم ، ارزشش را ندانم و نفهمم ؛ نخیر ، قبول هم دارم ، درست ! اما زیانش بیشتر است . 
شنونده در برابر چه کسی قرار می گیرد ؟ یک آدم روشنفکر که شعور دارد ، تعصب ندارد و شراب را ، به صورت تابویی ،جنی ، غولی نجس ، و متا فیزیکی و غیبی تلقی نمی کند ؛ اما به خاطر اینکه زیان های اجتماعی و انسانی زیاد دارد ، در عین حال که منافعش را هم قبول دلرد و می شناسد ، نفی اش می کند .
آدم حرف او را گوش می دهد ؛ اما هیچکس حرف آن ملایی را که می گوید ، « موسیقی حرام است » ، ولی اصلا نه در عمرش موسیقی شنیده و نه اگر بشنود می فهمد ، گوش نمی دهد ! ای کسی که می گویی « غنا» حرام است ، اصلا تو می فهمی « غنا » چیست ؟ 
اصلا تو این را که این موزیک حماسی است یا ملی است یا علمی است ، تشخیص می دهی ؟!
موسیقی هزار شعبه دارد ، تاریخ دارد ، نقش های گوناگون دارد ، بنابر این وقتی که تو فتوا می دهی « حرام است » ، هیچکس گوش نمی کند ؛ برای اینکه تو نمی فهمی که چیست !
*********************

استاددکترعلی شریعتی (تولد۲ آذر ۱۳۱۲ درروستای کوچک کاهک ازتوابع مزینان درنزدیکی سبزوار -شهادت ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در لندن- مرقد کشورسوریه ,دمشق , زینبیه) نویسنده، جامعه‌شناس و از روشنفکران ایرانی است.

طریق آشنایی من با ایشان:
 پس از شهادت برادردلبندم شهریار که به عنوان افسروظیفه درجبههء جنگ روح خویش را تقدیم خالق مهربانمان نمود و به علت علاقهء بیش از حد من نسبت به برادرم که حتی سبب نوعی ناراحتی گفتاری در من بوجود آورد با خواندن کتابهای دکتر و کتب دیگرش و دست نوشته های برادرعزیزم که اونیز فارغ التحصیل دررشتهء جامعه شناسی بود , بدین دلایل ذوق و شوق خویش را در گفتارهای دکتر یافتم و نسبت به نوع نگرش و تربیت خانوادگی من در آزادی انتخاب و مهیا نمودند تمامی امکانات برای خلق عقاید انسانی درمن تصمیم گرفتم من نیز همسان رشتهء تحصیلی هردوشهید دلبندم قرار بگیریم , همینجا از کلیهءدوستانی که همیشه انتظارداشتند تا مکالماتی زنده با من داشته باشند عذرخواهی مینمایم که دلیلی موجه داشته است , لذا قوهءقلم را به یاری انتخاب نمودم تا کلامم را با نوشتار به عرض دوستان عزیزم برسانم , یاد و راه هردواستادم همیشه پاینده باد.

باتشکر از همراهیتان